کلبه قاصدک۲-محمد رضا قدیر

دانشجویان عزیز و مراجعین کرام،

سلام

برخی عزیزان می پرسند چرا دیر به دیر آپ می کنیم. حق دارند ولی باید مطلب باشد که آپ کنیم.

تکرار مکررات نه تنها بی فایده است که اثر معکوس دارد.

اما

اما برخی کلبه ها مطالب جذابی دارد که صاحبانشان زود به زود مطلب می گذارند و مدتها بود می خواستم آنها را دوباره معرفی کنم و چون برخی آنها دیر به دیر بالا می آیند کلبه شماره 2 آنها را تشکیل دهم. این کلبه ها به قرار زیرند: (اگر چیزی از قلم افتاد به دل نگیرید و اطلاع بدهید تا اصلاح کنم.)

کلبه درویشان-سلمان رحمانی-ارشد شیمی کاربردی-مطالب عرفانی

کلبه قاصدک-محمد رضا قدیر-فیزیک-مطالب طنز

کلبه مجنون-مرتضی صفردوست-شریک-ارشد پیشرانه-عاشقانه (نه به اون معنا-به اون یکی معنا!)

کلبه 82 ای ها

کلبه 83 ای ها

کلبه 13

و...

راستی برای وبلاگ تبلیغ کنید.

ممنون

استاد

نظرات 25 + ارسال نظر
بوی فیروزه پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:04 ب.ظ

شیر افریقایی هر شب که می خوابد می داند که فردا باید از کند ترین غزال افریقایی کمیتند تر بدود تا از گرسنگی نمیرد.

وغزال آفریقایی هر شب که می خوابد می داند که فردا باید از تند ترین شیر آفریقایی کمی تند تر بدود

تا کشته نشود .

مهم نیست که تو شیر هستی یا غزال مهم این است که فردا را از امروز تند تر بدوی


پارسا عموزاده (9 ساله) شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:51 ب.ظ

این متن را درجواب اگر پسرا نبودن نوشته ام:
اگر دخترا نبودن...
اگر دخترا نبودن کی می خواست گلها را تند تند بچینه و به اون موهای جنگلش بزنه؟
اگر دخترا نبودن پسرا به نازک نارنجی بودن کی می خندیدن؟
اگر دخترا نبودن این گریه کردنا کار کی بود؟
اگر دخترا نبودن کی از ترس سوسکا جیغ می کشید و سوسکا از صدای جیغ کی فرار می کردن؟
اگه دخترا نبودن...؟

مرتضی شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:30 ب.ظ

سلام به قاصدک عزیز
تبریک می گم
تونستی پای پسر استاد رو هم به وبلاگ باز کنی
جوابیه ی جالبی بود

[ بدون نام ] شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:30 ب.ظ

سلام آقا پارسا خیر مقدم آخه یه ذره ام هوای دخترارو داشته باشی بد نیست .

سلام
اتفاقا خیلی هم هوای دخترها را داره ولی از مطلب-اگه پسرا نبودن...- خیلی بهش برخورد و اینها را قلمی کرد.
ممنون
بابای پارسا

استاد شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ب.ظ

قاصدک کجایی؟
قهر که نیستی؟!

مرتضی شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:53 ب.ظ

تصادف ماشین:
دو ماشین با هم تصادف بدی می کنند، بطوریکه هر دو ماشین بشدت آسیب می بینند .ولی راننده ها بطرز معجزه آسایی جان سالم بدر می برند.
وقتی که هر دو از ماشین هایشان که حالا تبدیل به آهن فراضه شده بیرون می آیند ، خانم راننده می گوید: چه جالب شما مرد هستید، ببینید چه بروز ماشین هایمان آمده! همه چیز داغان شده ولی ما کاملا سالم هستیم .
این باید نشانه ای از طرف خداوند باشد که ما اینچنین با هم ملاقات کنیم و شاید بتوانیم زندگی مشترکی را با صلح و صفا آغاز کنیم !
مرد با هیجان پاسخ داد:بله ، کاملا با شما موافقم این باید نشانه ای از طرف خدا باشد !
سپس زن ادامه داد و گفت : ببینید یک معجزه دیگر. ماشین من کاملا داغان شده ولی این شیشه مشروب سالم مانده است .مطمئنا خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بماند تا ما این تصادف و آشنایی خوش یمن را جشن بگیریم.
بعد زن بطری را به مرد داد .
مرد سرش را به علامت تصدیق تکان داد و در بطری را باز کرد و نصف شیشه مشروب را نوشید.
بعد بطری را به زن بر گرداند اما زن بلافاصله بطری را پس زد.
مرد گفت: مگر شما نمی نوشید؟!
زن در جواب گفت: نه. فکر می کنم باید منتظر پلیس باشم.

قاصدک سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:43 ق.ظ

قاصدک

سلااااااااااااااااااااااااامممممممم





سلام به بوی فیروزه
سلام به مرتضی
سلام به کسی که گمنام اومده و نظر داده
سلام به پارساااااااا
و
. .
. .
. .

سلام به بابای پارسا ( استاد عزیز )


من ۱ غیبت کبری داشتم و ۱ غیبت صغری

حالا غیبت های یحیی و عذری ( عذرا ) و ... مونده

از همتون ممنونم که اومدین و خوندین و نظر دادین

حالا جدید هارو بخونین


جک های جدید




شعری کوتاه بعد از بازگشتی بلند:

باید که کمی باز تحمل بکنیم
در عرصه‌ی اقتصاد خود گل بکنیم!
گور پدر تورم و این حرفا
ای دوست بیا تا که تحول بکنیم

با طرح تحول شدم از غم آزاد
یارانه برو خدا به همراهت باد
حالا باید به داد یاران برسیم
لبنان و عراق و طفلکی دولت چاد

چون طرح تحولات انجام شده
یارانه پریده بچه بی‌شام شده
با نان و برنج و روغن مثقالی
صد شکر که لااقل خوش اندام شده

ای دولت مهر طرح تو شیرین است
این کار بزرگ قابل تحسین است!
هرچند که قند و اوره‌ام بالا هست
خوشحالم از اینکه دهکم پایین است

از همت او حذف شده یارانه
آزاد شده نرخ زمین و خانه
ایضا شده آزاد اخیراً حتی
انجام مذاکرات با بیگانه








جدید هاش اینجاست



دختر: مامان عشق چیه؟
مادر: هیچی مادر - اینو مردا ساختن تا پول ماها رو ندن !




یه یارو مسته هی میرفته رستوران 2 تامشروب سفارش می داده گارسون مشکوک میشه میگه چرا همش 2تا 2 تا سفارش میدی میگه یکی واسه خودم یکی واسه دوستم تو شهرستان بعد از مدتی دیگه همش یکی یکی سفارش می داده گارسون دوباره مشکوک میشه ازش می پرسه واسه دوستتون اتفاقی افتاده که یکی سفارش میدین میگه نه من خودم ترک کردم



به غضنفره میگن یه واحد کوچیک‌تر از مثقال نام ببر. میگه چس مثقال!



واسه غضنفر دختر نشون می‌کنن، با سنگ می‌زندش!



غضنفر داشته شنای قورباغه میرفته، لک لک میاد می‌خوردش!



غضنفر جونش به لبش میرسه، تف می‌کنه می‌میره!



عزراییل میره سراغ .غضنفر .غضنفر خودش رو میزنه به مردن!




به غضنفر میگن به نظر شما سیو همان سیب است؟ میگه نه بابا، من چندتاش رو خوردم، صابونه!





غضنفر رو می‌برن زیر سوال، له میشه!




شب چهارشنبه سوری می‌بینن غضنفرا بیشترین آسیب رو داشتن. یه آمار می‌گیرن می‌فهمن که اونا آتیش رو بغل دیوار درست می‌کردن بعد از روش می‌پریدن



یه غضنفر بلال می‌خوره، تا یه هفته همش اذون میگه !



یه غضنفر میره در یخچال رو باز می‌کنه می‌بینه ژله توی یخچال داره می‌لرزه. میگه نترس اومدم آب بخورم!

به نام خدا
سلام قاصدک عزیز
ممنون از حضور دوباره ات
خوش آمدی
هر چند کمی اندیکاسیون سانسووووور داشت
اما با مسوولیت من
تایید می شود!!!
بابای پارسا

مرتضی سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:07 ب.ظ

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد
پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی
دوستدار تو پدر

پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام.

۴ صبح فردا ۱۲ نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند.

پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم

هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید
مانع ذهن است . نه اینکه شما یا یک فرد کجا هستید

قاصدک شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:04 ب.ظ

قاصدک


سلام


ممنون از مرتضی به خاطر این مطلب زیبا


راستی ۱ خبر

خوب یا بدش پای شما

من
.
.
من
.
.
.
.
.
نمیدونم چجوری بگم
.
.
.
.
من


.
.
.
.
دارم میرم..............

نمیدونم خبر خوبی هست یا نه

ولی




۱ غیبت دیگه




بعضی ها از دستم راحت میشن و بعضی ها دلتنگ (عمرا )



به هر حال

من دارم میرم کربلا

همین ۵ شنبه


غیبت کربلا

از همتون میخوام که حلالم کنین

اول از استاد و شریکش (مرتضی جان )

و بعد از تمام مخاطب های عزیزی که به این قسمت میان

۱ شعر از خودم هست که استاد اونو خونده و مناسب همین الانه



حلالم کن


چو پنهان میشود طاووس ببینم هر شب این کابوس
که فردا شیشه ی عمرم به پایان میرسد افسوس


به هر حال اندر این وادی تو گر چیزی ز کف دادی
بیاید از پس هر غم سراسر خنده و شادی



نیازارد مرا هر نیش به دل دارم هزاران ریش
زبانم بند می آید بترسم از خدای خویش



بزد بانگی به محشر روز که دوزخ شعله ای افروز
گر آزردم تو را دیروز حلالم کن همین امروز



خلاصه از همتون میخوام که منو حلال کنید


خوب جک جدید هم دارم

حالا بخونید






زن غضنفر گم میشه ، غضنفر همراه برادرش میره کلانتری گزارش بده. مامور مشخصات زنش رو ازش میپرسه ، غضنفر میگه : چشماش آبی بود ، خوش اندام و .... کلی از زنش تعریف میکنه. وقتی که داشتند از کلانتری خارج می شدند برادر غضنفر به غضنفر میگه : زن تو که این شکلی نبود که تعریف کردی! غضنفر میگه : حالا که میخوان پیدا کنن بزار یه خوشگلشو رو پیدا کنن!!





دیوانه اولی: من وقتی رو کله ام وامیستم خون توی سرم جمع میشه، ولی وقتی روی پاهام وامیستم، خون تو پاهم جمع نمی شه، می دونی چرا اینجوریه؟
دیوانه دومی: خوب معلومه، چون پاهات مثل کله ات تو خالی نیستند!!!




حیف نون داشته برای دوستانش تعریف می کرده: “رفته بودم جنگل، که ناگهان یه خرس بزرگ دنبالم گذاشت، من هی می دویدم، خرسه هم هی پشت سر من می دوید و لیز می خورد… من هی می دویدم، خرسه هم هی پشت سر من می دوید و لیز می خورد…”
دوستاش می گن: “حالا خوبه تا اینجا رسیدی خودت رو خراب نکردی!”
حیف نون می گه: “پس فکر کردید برای چی خرسه لیز می خورد؟





در یکی از روزهای نوروز عده ای به دیدن پدربزرگ رفته بودند. به همه شکلات تعارف کردند و یکی از بچه های کوچک به چشم نیامد و شکلات به او نرسید.
مادر بچه داشت به یاد مادر از دست رفته اش گریه می کرد که ناگهان بچه گریه کنان پیش مادرش آمد و گفت : مامان ، به شما هم شکلات نرسیده است؟




دو دیوانه داشتند با هم صحبت می کردند . اولی گفت : می دونی برای شب جشنی که میخوان واسمون بگیرند ، من یک برنامه آکروبات خیلی جالب تهیه کردم ، از بالای یک نردبان شیرجه میرم تو یک بطری!
دیوونه دومی میگه : مگه دیوونه شدی؟ آدم با این بزرگی چه جوری میتونه تو بطری بره؟
دیوونه اولی میگه : همین جوری که نمیرم ، یه قیف میزارم سر بطری!!!




خری در حال مردن بود. روباهی بالای سرش آمد.
خره میگه : چرا اینجا اومدی؟
روباهه میگه : اینجا اومدم تو بمیری و تو رو بخورم..
خره میگه : من تا چهارشنبه نمی میرم.
روباه هم میگه: من تا جمعه بیکارم....






اگه گفتی شباهت معلم با دماسنج چیه؟
:
:
هر دوی آنها وقتی صفر را نشان می دهند ، آدم می لرزد.





آگه گفتی فرق پسر شجاع با هواپیما چیه؟
:
:
:
پسر شجاع بی باکه ولی هواپیما باک داره!!!




وزیر صنایع طی یک نشست خبری صبح فرد اعلام خواهد کرد:
ایران به زودی خودروی اسلامی می سازد ، که مشخصات این خودرو طبق استانداردهای ملی و اسلامی اینگونه خواهد بود :

هنگام حرکت صلوات می فرستد !
اگر سرعت از 80 بالاتر برود آیه الکرسی می خواند،
در صورت بروز حادثه ، فاتحه می خواند....







مادر و بچه جلوی قفس میمونه ...
بچه : مامان این میمون شبیه عمه کبری است...
مادر : وای! عزیزم اگه به گوشش برسه خیلی ناراحت میشه ها.
بچه : مامان من خیلی یواش گفتم میمونه نشنید!






یه دختر مسیحی میره پیش کشیش میگه : من هر دفعه از جلوی آینه رد میشم ، به خودم میگم چقدر خوشگلم ، آیا من گناه می کنم؟
کشیشه می گه : نه دخترم شما گناه نمی کنی ، اشتباه می کنی!






ریزش موهای خود را به دست خدا بسپارید

.

.

.

شامپو یـــــد الله !














اطلاعیه وزارت سلامتی: از این پس برای گرفتن بلیت هواپیما علاوه بر ارائه شناسنامه به ارائه وصیت‌نامه هم احتیاج است




امکانات زندگی در عشایر :

غذا : کشک

یخچال : مشک

حمام : تشت

دستشوئی : دشت !








از یارو می‌پرسند پتروس کی بود؟ می‌گه یه دهقان فداکار بود که وقتی گرگ یوسفش را خورد، رفت زیر تانک و انگشتشو کرد تو چشم راننده قطار!





خوب دیگه باید رفت

ولی زود میام

تااون موقع خوب حواستون باشه ها

دیگه سفارش نکنم

بای بای تا بعد

به نام خدا
قاصدک عزیز
دلمان برایت تنگ می شود
سفر به سلامت
به یاد ما باش
به یاد همه ما
ممنون
استاد

۱۳ سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:30 ق.ظ

فرهنگ لغت مردان ...
برای من فرقی نمیکنه دیوار آشپزخونه چه رنگی باشه


یعنی : تا وقتی که آبی، سبز، زرد، صورتی، مشکی، یشمی، خاکستری، عنابی، سفید و ... نباشه اشکالی نداره


این یه کار، مردونه است.
یعنی : تو این کار هیچ منطق درستی نیست و تو هم سعی نکن دلیلی برایش پیدا کنی


میخواهی تو درست کردن شام کمکت کنم؟
یعنی : پس چی شد این شام ؟ چرا رو میز آماده نیست


چه فکر خوبی !
یعنی : این کار شدنی نیست و من کل روز رو برات کرکری می خونم و حالت رو می گیرم .


بله عزیزم یا حتما حتما
یعنی : این یکی اصلا معنی نداره و چون شرطی شده ام از دهنم پریده


زنم منو درک نمیکنه !
یعنی : همه قصه ها و خاطره های منو شنیده و دیگه خسته شده


ماجرایش طولانیه و سر فرصت برات تعریف می کنم .
یعنی : اصلا خودم هم نفهمیدم چی شد


من اخیرا" خیلی ورزش می کنم .
یعنی : باتری کنترل از راه دور تلویزیون تمام شده


دست پخت تو مثل دست پخت مادر مرحومم می مونه.
یعنی : تو هم که غذا رو می سوزونی


کمی استراحت کن عزیزم خسته شدی!
یعنی : بابا این جارو برقی رو خاموش کن می خوام فیلم ببینم


چه جالب!
یعنی : آخ که چقدر حرف می زنی


عزیزم مادیات در عشق ما هیچ نقشی نداره !!
یعنی : باز سالگرد ازدواجمون رو فراموش کردم و کادو نخریدم

این واقعا" فیلم خوبیه !
یعنی : تو این فیلم پر از بکش بکش و بزن بزن و ماشین سواریه

این یه کار زنونه است!!
یعنی : این کار سخت بی جیره و مواجب است

با من ازدواج می کنی؟
یعنی : رخت چرکهام تلنبار شده و کسی نیست دکمه های پیرهنم رو بدوزه

تو که می دونی من چه حافظه ی بدی دارم!
یعنی : من شعری رو که کلاس سوم ابتدایی خوندم از حفظم نمره ماشینم رو که سالها پیش فروختم ازبرم و ... اما تاریخ تولد تو رو یادم رفته

من برای این کارم دلیل دارم !!
یعنی : بذار فکر کنم ببینم چه دلیلی می تونم برای این کارم پیدا کنم

منظورت چیه؟ تو که لباس داری؟
یعنی : یادت رفته چهار سال پیش برای خودت لباس خریدی؟

دلم برات تنگ شده!!
یعنی : نمی تونم جورابامو پیدا کنم. بچه ها گشنشونه و ...

ما تو کار خونه با هم مشارکت می کنیم!!
یعنی : من ریخت و پاش می کنم او جمع و جور می کند
منبع:http://mohoga.blogfa.com

قاصدک یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:14 ق.ظ

قاصدک



سلام


من برگشتم


خوب چه میشه کرد هر رفتنی ۱ برگشتی داره دیگه

هر سلامی ۱ خدا حافظی داره


خوب

سلام میکنم به اونایی که تازه اغومدن جز کسایی که برای ما پست میذارن


از جمله جناب ۱۳

و همه یث بچه های با حال این وبلاگ


همچنین به مدیر وبلاگ ( جناب دکتر ) و شریکش

انشاالله که که قسمت شما هم بشه که ۱ چنین سفری برید و کلی حال کنید

به ما که خیلی حال داد

البته نا گفته نماند که ما اکثرا جوون بودیم و بیشتر به این خاطر بود که به ما خیلی حال داد

همه میگفتن اونجا امنیت نداره که دارین میریین

ما هم میگفتیم ؛ با رفتن ما امنیت اونا به مخاطره میفته


به هر حال ما اومدیم


حالامیخوام جک های جدید رو براتون بنویسم

امیدوارم خوشتون بیاد


راستی چند تا نکته ی آموزنده




مرگ سقراط حکیم


سقراط حکیم را که محکوم به مرگ شده بود به قتلگاه میبردند
زن و شاگردانش دنبال او گریه کنان می آمدند ،
سقراط از زنش پرسید چرا گریه میکنی؟
گفت:از آن میگریم که تو مقتول واقع میشوی .
گفت:مگر دوست داشتی که من قاتل واقع شده باشم ؟
زن گفت: از آن میگریم که بی گناهت میکشند .
گفت: مگر دوست داشتی که با گناهم بکشند ؟
شاگردان گفتند نعش تو را چه کنیم .
گفت : به صحرا اندازید .
گفتند: از درندگان ایمن نخواهی ماند .
گفت:آن چماق مرا برای دفع آنان کنارم بگذارید .
گفتند: در آن وقت حس و حرکت نداری که آنها را دفع کنی .
گفت: پس چون حس و حرکت ندارم
از اذیت و آزار آنان نیز مرا آسیبی نیست .




درسته که فقط آتش میتونه آهن رو نرم کنه ،
ولی فقط همون آبی که آتش رو خاموش میکنه ،
میتونه آهن رو نابود کنه !





عشق میوه ایست که به نظر خوب می آید ...
اما تا وقتی که نرسیده آن را گاز نزن !




اگر کسی را دوست داری ، به او بگو .
زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته می‌مانند ، می ‌شکنند .
(( جرج آلن ))



انسان شاد ترین همه آفریدگان است ،
دلهای ماتم زده هر اندازه که باشند قلب های شاد زیادترند
(( ادیسون ))




زندگی کوتاه است قوانین را زیر پا بگذار بسرعت ببخش
با صداقت عاشق شو و با حرارت ببوس همیشه بخند
هیچ وقت لبخند را از لب هایت دریغ نکن مهم نیست
زندگی چقدر عجیب است زندگی همیشه آنطور که ما
فکر می کنیم پیش نمی رود اما تا زمانی که هستیم ،
باید بخندیم و سپاسگذار باشیم .





آیا میدانستید؟؟؟
صدای بال زدن جغد هنگام پرواز شنیده نمیشود.




رتیل میتواند تا دو سال بدون غذا زندگی کند.






درازای زبان زرافه ۵۰ سانتی متر است.






برای شنا کردن به سمت مخالف رود خانه قدرت و جرات لازم است
وگرنه ماهی مرده هم میتواند از طرف جریان آب حرکت کند .
(( دکتر علی شریعتی ))






اگر فکر می کنید که موفق می شوید یا شکست می خورید،
در هر دو صورت درست فکر کرده اید.
(( رابینز Robbins ))





زمستان هیچ وقت ماندنی نیست
حتی اگر تمام شب ها یلدا باشد . . .





در نبرد بین انسانهای سخت و روزهای سخت ،
این انسانهای سخت هستند که میمانند ، نه روزهای سخت
(( ویلیام شکسپیر ))







.......................................................................
حالا جک های جدید البته اگه استاد سانسورش نکنه خیلی خنده داره
.......................................................................
نامه ی مادر غضنفر به غضنفر !




گضنفر جان سلام ! ما اینجا حالمام خوب است .
امیدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد . این نامه را من میگویم و
جعفر خان کفاش براید مینویسد. بهش گفتم که این
...ضنفر ما تا کلاس سوم بیشتر نرفته و نمیتواند تند تند بخواند ،
‌ آروم آروم بنویس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند
وقتی تو رفتی ما هم از آن خانه اسباب کشی کردیم .
پدرت توی صفحه حوادث خوانده بود که بیشتر اتفاقا توی ۲۰ کیلومتری
خانه ما اتفاق میافته . ما هم ۲۰ کیلومتر اینورتر اسباب کشی کردیم .
اینجوری دیگر لازم نیست که پدرت هر روز بیخودی پول روزنامه بدهد .
آدرس جدید هم نداریم.. خواستی نامه بفرستی
به همان آدرس قبلی بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلی
را آورده و اینجا نصب کرده که دوستان و فامیل اگه خواستن
بیان اینجا به همون آدرس ...بلی بیان .
آب و هوای اینجا خیلی خوب نیست. همین هفته پیش دو بار بارون اومد .
اولیش ۲ روز طول کشید ،‌دومیش ۲ روز . ولی این هفته
دومیش بیشتر از اولیش طول کشید . ...ضنفر جان ،‌آن کت شلوار
نارنجیه که خواسته بودی را مجبور شدم جدا جدا برایت پست کنم .
آن دکمه فلزی ها پاکت را سنگین میکرد .
ولی نگران نباش دکمه ها را جدا کردم و جداگانه توی
کارتن مقوایی برایت فرستادم .
پدرت هم که کارش را عوض کرده. میگه هر روز ۲۰۰۰نفر آدم
زیر دستش هستن. از کارش راضیه الحمدالله. هر روز صبح میره
سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهای اونجا رو کوتاه میکنه
و شب میاد خونه. ببخشید معطل شدی. جعفر جان کفاش رفته بود
دستشویی حالا برگشت .
دیروز خواهرت فاطی را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط
اجازه دارن ... .اون یکی خواهرت هم امروز صبح فارغ شد.
هنوز نمیدونم بچه اش دختره یا پسره . فهمیدم بهت خبر
میدم که بدونی بالاخره به سلامتی عمو شدی یا دایی .
راستی حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصیت کرده بود
که بدنش را به آب دریا بندازن. حسن آقا هم طفلکی وقتی داشت
زیر دریا برای مرحوم پدرش قبرمیکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده.
همین دیگه … خبر جدیدی نیست
قربانت .. مادرت .
راستی : ‌...ضنفر جان خواستم برات یه خرده پول پست کنم ،
‌ولی وقتی یادم افتاد که دیگه خیلی دیر شده بود
و این نامه را برایت پست کرده بودم .








خبر داغ و فوری !

میگ میگ توسط مردان غیور در کوههای غضنفرستان شکار شد !!!




راز عشق را در نگاهت باز کن / عشق من را در دلت آغاز کن

گر هوس کردی مرا در نزد خود / گوشی رو بردار و از ما یاد کن !

تفسیر : بابا من شارژ ندارم ! بفهم !








بچه: بابا من کی آنقدر بزرگ میشم که هر کاری دلم خواست بکنم؟

بابا: پسرم، تا حالا کسی اینقدر بزرگ نشده!








چند نکته مخصوص پارسا پسر استاد گرامی



1 – چرا آقایان زمانی که با همسر خود قصد ورود و یا خروج از دری دارند ، می گویند : خانم ها مقدمند و اجازه می دهند که اول همسرشان از در عبور کند؟

الف ) چون حدس می زنند که پشت در ، دره ای ، خندقی ، گودالی ، چیزی باشد!

ب ) چون احتمال می هند که از پنجره بالای در ، گلدانی سنگی در حال سقوط است!

ج ) چون گمان می کنند که پشت در ، حیوانی درنده و گرسنه ایستاده است!

د ) چون احتمال می دهند خانمشان زودتر از آنها برود ف در را پشت سر خود ببندد و دیگر هم باز نکند!


!


2 – شما فکر می کنید که اگر روزی همسر مردی از طبقه ی شصتم ساختمانی سقوط کند و در طبقه پنجاه و هشتم با دست ، میله ای که از دیوار ساختمان بیرون آمده را بگیرد و در هوا معلق بماند ، این مرد برای نجات همسرش چه اقدامی خواهد کرد؟

الف ) به سرعت ، با استفاده از اره برقی درصدد جداکردن میله از ساختمان برمی آید!

ب ) سوسک یا موشی را بر روی دست همسرش می اندازد!

ج ) یک طناب پوسیده را برای بالاکشیدن همسرش به طرف او می اندازد!

د ) با به خطر انداختن جان خود ، هر طور که شده همسرش را نجات می دهد و سپس این بار طوری او را هل می دهد که به هیچ عنوانی نتواند دستش را به جایی بند کند!


3 – چرا به طور معمول ، در تصادفات رانندگی ، میزان صدمه ای که به خانم ها وارد می شود بیشتر از آقایانی است که مشغول رانندگی اند؟!

الف ) چون 5 دقیقه قبل از وقوع سانحه ، آقا خودش را از خودرو به بیرون پرت می کند!

ب ) چون قبل از وقوع سانحه ، کمربند ایمنی خانم دستکاری شده است که عمل نکند!

ج ) چون راننده سعی می کند که خودرواش از سمت چپ با خودروی مقابل برخورد کند!

د ) چون بعد از سانحه مشخص می شود دلیل تشدید جراحات وارده به خانم ، مواد محترقه ای بوده که به دلایلی نامعلوم به دست فردی ناشناس در زیرصندلی او تعبیه شده بود تا با کوچکترین ضربه ای منفجر شود!




امید وارم که ...













۱ شعر طنز برای سال نو





سال نو

می شود امسال بهتر سال نو

بهتر از هر سال دیگر ، سال نو

می شود با لطفِ مسوولین امر

غصه و غم خاک برسر ، سال نو !

یا پیامک می رسد از دوستان

یا که می آید نمابر سال نو !

نیست بعد از توپ و تانک و فشفشه

صحبت از شیر سماور ، سال نو !

طبق تمهیدات مجلس بعد از این

می رود تا ماه آذر سال نو !

کارمند از فرط بی دردی فقط

کیف خواهد کرد با هر سال نو !

هفت گاو چاق دارد می خورد

هفت تایی گاو لاغر ، سال نو

پس برای صرفه جویی جای مرغ

حال کن با تخم کفتر ، سال نو!


این شکافِ بین ما و زندگی

می شود این بار کمتر ،سال نو

چرخ پر باد تورم چارتاش ،

می شود بدجور پنچر سال نو !

می نماید دولت خدمتگذار

کوچه ها را سنگ مرمر ، سال نو !

با کمی تغییر در جنس بشر

می شود خواهر ، برادر سال نو !

) یعنی از جنس مونث می توان ،

ساخت یک جنس مذکر سال نو ! (

رشد خواهد کرد هر چیزی ! به جز

طفلکی این دبّ اصغر ، سال نو !

هر کسی پایین منبر بوده است

می رود بالای منبر ، سال نو !

خاک بر فرق کسی که می زند

همچنان از پشت خنجر ،سال نو

گرگ چندی در لباس میش رفت

می شود رو دستش آخر ، سال نو

آن که بالا بوده می آید به زیر

با زرنگی می رود در ، سال نو !

از در و دیوار مهمان می رسید

میهمان ؟ نه ! قوم بربر ، سال قبل !

حکم این جانب وَ آن الواط ها

یک مویز و چل قلندر ، سال قبل !

نامسلمانی که می دیدم شدید

می شدم از بیخ کافر ، سال قبل !

مثل دریا بود و ما را غرق کرد ،

درخودش نرخ شناور سال قبل !

جای نان با بچه گفتم می خرم

من برایت باز مادر ، سال قبل !

من پسر می خواستم ، البته باز

همسرم زایید دختر ! سال قبل

گور بابایش ولی این بار شد

ظاهرا از ما مکّدر ، سال قبل !

مثل ابراهیم اگر فرصت شود

می دوم دنبال هاجر ، سال نو !

فکر تجدید فراشم ، منتها

زن نمی گیرم مگر ، در سال نو !

از کتاب خاطراتم میوه رفت

می رسد اما چغندر سال نو !

بچه می خواهد لباس و پول نیست

باز شد صحرای محشر ، سال نو !









بچه‌های دیروز آرزو داشتند خلبان بشن

‌ بچه‌های امروز شب‌ها کابوس خلبان شدن می‌بینن !!!




غضنفر کارت عابر خودشو میندازه تو ضریح امام رضا

میگه یا امام رضا حاجتمو بده تا رمزشو بگم !!!






قصری ساخته بودم از شاخه های گل سرخ

اما تو به لطافت یک تراکتور از روی آن گذشتی !








مرد: وقتى من مردم، هیچ مرد دیگه ای مثل من پیدا نخواهى کرد.

زن: حالا چرا فکر مى کنى بعد از تو بازم دنبال کسى «مثل تو» میگزدم !؟







به حیف نون می گن دوست داشتی جای خدا بودی؟ می گه: نه

می گن: چرا؟ می گه: چون جای پیشرفت نداره








سال نو رو پیشاپیش به همه ی شما عزیزان تبریک میگم


امید وارم که سال خوبی رو پشت سر گذاشته باشید

و سال بعد شما بهتر از تمام سال هایی که تا به حال گذروندید باشه


سال ۸۹ پیشاپیش مبارک


نمیدونم سال چیه
ولی هرچیه مبارک

بای بای

به نام حدا
سلام قاصدک
دلمان برایت تنگ شده بود
رسیدن به خیر
زیارت قبول
ممنون. پارسا هم تشکر می کند
در شعرت بعضی جاها سال نو با سال قبل اشتباه شده!
ممنون
استاد

سعید یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:39 ب.ظ http://narkand.blogspot.com

مصدق تا 29 اسفند دنبال ملی کردن نفت بود
ما دنبال اینیم از 18 اسفند تعطیل کنیم یا 23

آفرییین

۱۳ یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:14 ب.ظ

به نام خدا
ممنون

قاصدک دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:11 ب.ظ

قاصدک


سلام


میبینم که تعداد افرادی که دارن اینجا مطلب میذارن روز به روز زیاد میشه


بابا ..........................

حال بماند دمتون هرروز بیشتر از دیروز گرم


حالا جدیدا رو بخونید و نظرای قشنگتون رو دربارشون بنویسین


جک جک جک جک ..........






یارو میره بازار کدو بخره در مغازه که میرسه اسم کدو رو یادش میره میگه: ببخشید اقا گلابی خانواده دارید؟؟؟



قاضی: شکایت شما از این اقا اینه که به شما گفته: احمق ، بیشعور ، نفهم...

شاکی: بله.عین حقیقته.

قاضی:پس اگه عین حقیقته چرا شکایت کردی؟









غضنفر عینکش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشش، سرش گیج میره میخوره زمین






یه روز غضنفر به زنش میگه بیا هر پنجشنبه بریم پیتزایی بعد زنش میگه نه پنجشنبه دیره بیا هر دوشنبه بریم








غضنفر به زنش میگه سه تا حیوون رو نا ببر که با حرف خ شروع بشه میگه خودت خواهرت خدا بیامرز مادرت






عاشق شدن برای تو ، بیهوده بود ، هوس بود * برای تو عمر وفا ، کوتاه تر از نفس بود * میون عشقای خدا ، عشق تو شد نصیبم* مگه گناه من چی بود، که دادی تو فریبم.








امروز که در پیش توام مرحمتی کن / فردا که شوم خاک ، چه سود اشک ندامت.







من به اندازه ی زیبایی تو .... تنهایم / تو به اندازه ی تنهایی من .... زیبای







دلم خوش بود که در شطرنج عشقت شاه بودم ولی ... تو با آن رخ زیبایت ماتم کردی




یکم عشغولانه شد ........








ضرب المثل 0 نظر
ماهی را هروقت از آب بگیری ، به دست آسیب پذیر نمی رسد.


صدتا سفره ی هفت سین ، بچینید ، یکیش سکه ندارد.


همه را برق می گیرد ، ما را بته چهارشنبه سوری


کسی که به تعطیلات عید می رود ، فکر بلیت برگشتش را هم می کند.


مرا به پسته نوروز امید نیست ، تخمه آفتابگردان برسان


کسی که از روی بته چهارشنبه سوری می پرد ، فکر رفوی خشتک شلوارش را هم می کند.


یکی را توی فروشگاه راه نمی دادند ، سراغ « ماهی سفید » شب عید را می گرفت.


کارد و چنگال هفت دست ، میوه و شیرینی هیچی


صدتا چاقو بیاورد ، یکیش پرتقال روی میز عید را پوست نمی کند.














و حالا شعر های عید نوروز از شاعران پر افتخار ایرانی






شعرهای جالب درمورد عید نوروز


شعر سعدی در مورد عید نوروز

مبارک تر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهل زن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز
مهست یا ملک یا آدمیزاد
پری یا آفتاب عالم افروز
ندانستی که ضدان در کمینند
نکو کردی علارغم بدآموز
مرا با دوست ای دشمن وصال است
تو را گر دل نخواهد دیده بردوز
شبان دانم که از درد جدایی
نیاسودم ز فریاد جهان سوز
گر آن شب با وحشت نمی بود
نمی دانست سعدی قدر این روز

****************

برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
چو آتش در درخت افکند گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز
چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست
حسدگو دشمنان را دیده بردوز
بهاری خرمست ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز
جهان بی ما بسی بودست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبر فرمان بدگوی بدآموز
منه دل بر سرای عمر سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این گوز
دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز
***
برخیز که می‌رود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می‌کند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان
آواز دهل نهان نماند
در زیر گلیم و عشق پنهان
بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزاردستان
بس جامه فروختست و دستار
بس خانه که سوختست و دکان
ما را سر دوست بر کنارست
آنک سر دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
سعدی چو به میوه می‌رسد دست
سهلست جفای بوستانبان
**************
شعر حافظ درمورد عید نوروز
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید / وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
مکن زغصه شکایت که در طریق طلب / به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید
ز روی ساقی مهوش گلی بچین امروز / که گرد عارض بستان بنفشه دمید
بهار می گذرد دادگسترا دریاب / که رفت موسم حافظ هنوز می نچشید
**************
اشعار منوچهری درمورد عید نوروز
آمد نوروز هم از بامداد
آمدنش فرخ و فرخنده باد
باز جهان خرم و خوب ایستاد
مرد زمستان و بهاران بزاد
ز ابر سیه روی سمن بوی داد
گیتی گردید چو دار القرار
روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند
کبکان بر کوه به تک خاستند
بلبکان زیر و ستا خواستند
فاختگان همبر میناستند
نای زنان بر سر شاخ چنار
باز جهان خرم و خوش یافتیم
زی سمن و سوسن بشتافتیم
زلف پر یرو یان بر تافتیم
دل ز غم هجران بشکافتیم
خوبتر از بوقلمون یافتیم
بوقلمونیها در نوبهار
**************
شعر فرخی سیستانی درمورد عید نوروز
چون پرند نیگلون بر روی بندد مرغزار
پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار
خاک را چون ناف آهو مشک زاید بی قیاس
بید را چون پر طوطی برگ روید بی شمار
دوش وقت نیم شب بوی بهار آورد باد
حبذا باد شمال و خرما بوی بهار
بادگویی مشک سوده دارد اندر آستین
باغ گویی لعبتان جلوه دارد در کنار
ارغوان لعل بدخشی دارد اندر مرسله
نسترن لولوی لالا دارد اندر گوشوار
تا بر آمد جامهای سرخ مل بر شاخ گل
پنجه های دست مردم سر برون کرد از جنار
راست پنداری که خلعتهای رنگین یافتند
باغهای پر نگار از داغگاه شهریار
**************
جامی و عید نوروز
بگشا نقاب از رخ باد بهاران
شد طرف چمن بزمگه باده گساران
شد لاله ستان گرد گل از بس که نهادند
رو سوی تماشای چمن لاله عذارن
در موسم گل توبه ز می دیر نپاید
گشتند در این باغ و گذشتند هزاران
بین غنچه نشکفته کهآورد به سویت
سربسته پیامی ز دل سینه فگاران

**************
شعر عنصری درمورد عیدنوروز
باد نوروزی همی در بوستان بتگر شود
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
باغ همچون کلبه بزاز پر دیبا شود
باد همچون طبله عطار پر عنبر شود
سوسنش سیم سپید از باغ بردارد همی
باز همچون عارض خوبان زمین اخضر شود
روی بند هر زمینی حله چینی شود
گوشواره هر درختی رسته گوهر شود
چون حجابی لعبتان خورشید را بینی ز ناز
گه برون آید ز میغ و گه به میغ اندر شود
افسر سیمین فرو گیرد ز سر کوه بلند
باز مینا چشم و دیبا روی و مشکین پر شود
روز هر روزی بیفزاید چو قدر شهریار
بوستان چون بخت او هر روز برناتر شود







خب دیگه فعلا بای بای

نظر یادتون نره وااااااااا


مادر بچه‌ها چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:57 ق.ظ

می‌خواستم از قاصدک تشکر کنم. مطالبش با سایر کلبه‌ها! خیلی متفاوت است. همه پسند و مثبت و پر تحرک (همان اکشن!) - نشاط اور و باعث تمدد اعصاب- ! در ضمن خیلی هم دست و دل‌باز مطلب می‌نویسد. ممنون.موفق باشید.

ممنون از حضورتون

قاصدک شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:34 ق.ظ

قاصدک


سلام


سلام به همه


سلام به کسایی که تازه قدم روی چشم ما میذارن و کلبه ی حقیر ما رو مزین میکنن

و سلام به مادر بچه ها که من هنوز نمیشناسمش

ولی ۱ تشکر مخصوص باید ازشون داشته باشم بابت نظری که مرحمت کردن

قرار نبود من تا اونور عید بیام ولی ......

اومدم


بیخیال بریم سراغ جک های جدید








مخترع
مالک به مستاجر جدید گفت: در این اتاق یک مخترع زندگی می کرد.
او یک ماده منفجره اختراع کرده بود.
مستاجر: اون لکه هایی که روی سقفه ، جای مواد منفجره هست؟
مالک: نه ، اون لکه ها خود اون مخترعه هستن.

:

:

دارویی مفید برای سرفه
یه شب ، وقتی نلسون راکفلر ، ثروتمند معروف و زنش،
از گردش بر گشتند ، زن دچار سرفه ناگهانی شد و مدام
سرفه کرد.
شوهرش با اضطراب و دستپاچگی پرسید:
عزیزم بگو چی برم برای گلوت بخرم.
زن: اون گردنبند زمرد سبزی که در جواهر فروشی سر
کوچه دیدم.

:

:

فراموش کردن مامان
گروهی که تازه پیش آهنگ شده بودند ، به اردو رفتند.
اما چون تجربه نداشتن ، نمی تونشتن غذای خودشون رو،
خودشون درست کنن.
مربی از اونها پرسید: چیز مهمی رو فراموش کردین؟
یکیشون گفت: بله آقا، .....مامانمون رو.

:

:

اطمینان کامل
کلفت با ناراحتی به خانوم خونه میگه:
من دیگه نمی تونم اینجا کار کنم ، چون احساس
می کنم شما به اطمینان ندارین.
خانوم خونه میگه:
اگه اطمینان نداشتم که کلید همه اتاقها و انبار
رو بهت نمی دادم.
کلفت: درسته ، ولی تو این دسته کلید، کلید صندوق آهنی
توی صندوق خونه نیست

:

:

با شما نبودم
شخصی دمرو خوابیده از جوی آب می خورد.
کسی باو رسید و گفت:
" اینطوری آب نخور. عقلت کم میشه ".
اون شخص او را براندازی کرد و گفت:
عقل دیگه چیه؟ ".
مرد جواب داد : " هیچی بابا ، با شما نبودم، ببخشید".

:

:

به امید سالی خوش برای تمام شما عزیزان

به نام خدا
کربلایی قاصدک بلا!
از کربلا برگشتی جوک هات انگاری پاستوریزه شده ناقلا!
ممنون
استاد

قاصدک شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:46 ق.ظ

قاصدک



سلام


راستی حیفم اومد که اس ام اس نداشته باشین که توی سال نو برای کسایی که دوستشون دارین بفرستین


اینم ۱ کمک بزرگ به شما و شرکت مخابرات






با احساس بخونید و بنویسید و بفرستید



عاشق شدن برای تو ، بیهوده بود ، هوس بود * برای تو عمر وفا ، کوتاه تر از نفس بود * میون عشقای خدا ، عشق تو شد نصیبم* مگه گناه من چی بود، که دادی تو فریبم.




امروز که در پیش توام مرحمتی کن / فردا که شوم خاک ، چه سود اشک ندامت.








من به اندازه ی زیبایی تو .... تنهایم / تو به اندازه ی تنهایی من .... زیبایی








دلم خوش بود که در شطرنج عشقت شاه بودم ولی ... تو با آن رخ زیبایت ماتم کردی.









سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه / آخه عشق یه عاشق با دیدن کم نمیشه








بدترین شکل دل تنگی وقتیه که: در کنار او باشی و بدونی که هیچوقت بهش نمیرسی









چقدر سخت است کسی را دوست بداری ، ولی یقین نداشته باشی که دوستت دارد






بعد از این عشق به هر عشق جهان می خندم ، هر که آرد سخن از عشق به آن می خندم ، روزی دلم آنقدر سوخت که خاکستر شد ، بعد از این سوز به سوز دگران می خندم.








این خانه را بگذارو بگذار ، با من بیا تا کعبه ی دل ، باور نکن تنهاییت را ، من با توام منزل به منزل..










جزیره ی دلم را برای آمدنت چراغانی کردم اما باز هم بهانه آوردی و گفتی من از آب میترسم





ما که داریم کم کم به سال نو نزدیک میشیم


امیدوارم که همه ی جوونا و همه ی کسانی که دارن این مطالب رو میخونن به خواسته ها و آرزوهای خوبشن برسن


ما دعا کردیم ولی تا شما آمین نگین مستجاب نمیشه


نظر فراموش نشه

بای بای تا اونور سال

سال ۸۹ پیشاپیش مبارک

آمین

سلمان رحمانی یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:14 ب.ظ

سلام قاصدک
آمین
ان شا الله توهم سال خوبی داشته باشی.
در پناه حق

مادر بچه‌ها پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:49 ب.ظ

سلام پیشاپیش عید همه مبارک

بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه ی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست

نرم نرمک میرسد اینک بهار

خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفــتـاب

ای دل من گرچه در این روزگار
جامه ی رنگین نمی پوشی به کام
باده ی رنگین نمی نوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می‌‌باید تهیست

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ

فریدون مشیری

ممنون
عید شما هم مبارک

قاصدک یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 ق.ظ

قاصدک


سلام


میدونم خیلی دلتون برای جک های جدید تنگ شده

اول به همه ی شما عید رو تبریک میگم

از تمام بروبچ با حال که اینجا مینویسن هم تشکر میکنم

بعدش میریم تا با هم جک های جدید رو بخونیم









فکر میکنین پسرا و دخترا چه جوری از عابر بانک پول می گیرن؟


پسرها:




۱- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.




۲- کارت رو داخل دستگاه میذارن.




۳- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.




۴- پول و کارت رو میگیرن و میرن.







دخترها:




۱- با ماشین میرن دم بانک.




۲- در آینه آرایششون رو چک میکنن.




۳- به خودشون عطر میزنن.




۴- احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن.




۵- در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن.




۶- در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن.




۷- بلاخره ماشین رو پارک میکنن.




۸- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن.




۹- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه.




۱۰- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون.




۱۱- دنبال کارت عابربانکشون میگردن.




۱۲- کارت رو وارد دستگاه میکنن.




۱۳- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن.




۱۴- کد رمز رو وارد میکنن.




۱۵- ۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن.




۱۶- کنسل میکنن.




۱۷- دوباره کد رمز رو میزنن.




۱۸- کنسل میکنن.




۱۹- دوست پسرشون رو صدا میزنن که کد صحیح رو براشون وارد کنه.




۲۰- مبلغ درخواستی رو میزنن.




۲۱- دستگاه ارور (خطا) میده.




۲۲- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن.




۲۳- دستگاه ارور (خطا) میده.




۲۴- بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن.




۲۵- انگشتاشون رو برای شانس رو هم میذارن.




۲۶- پول رو میگیرن.




۲۷- برمیگردن به ماشین.




۲۸- آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن.




۲۹- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن.




۳۰- استارت میزنن.




۳۱- پنجاه متر میرن جلو.




۳۲- ماشین رو نگه میدارن.




۳۳- دوباره برمیگردن جلوی بانک.




۳۴- از ماشین پیاده میشن.




۳۵- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمی‌ذاره برای آدم)




۳۶- سوار ماشین میشن.




۳۷- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده.




۳۸- آرایششون رو توی آینه چک میکنن.




۳۹- احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن.




۴۰- میندازن توی خیابون اشتباه.




۴۱- برمیگردن.




۴۲- میندازن توی خیابون درست.




۴۳- پنج کیلومتر میرن جلو.




۴۴- ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم چرا انقدر یواش میره)





طبق نظر استاد بقیش رو توی ژست بعد بخونید

با تشکر


نظر یادتون نره

قاصدک یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ق.ظ

قاصدک

سلامی دوباره


با پست قبلی پسرا خیلی حال کردن

خیلی شاد نباشین چون
.
.
.
.
..
.
.
.
..
.
.
.
توی این پست حالتون گرفته میشه









فکر میکنین پسرا و دخترا چه جوری نیمرو درست میکنن؟

دخترها :




1- توی ماهیتابه روغن میریزن




2- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن




3- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن




4- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن


پسرها :




1- توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن




2- توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن




3- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن




4- توی ماهیتابه روغن میریزن




5- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن




6- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن




7- چند تا فحش میدن




8- دنبال کبریت میگردن




9- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره




10- ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی می داد!)




11- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن




12- تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن




13- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن




14- میرن سراغ بقالی سر کوچه و 20 تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن




15- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن




16- روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن




17- تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن




18- دنبال نمکدون میگردن




19- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن




20- دنبال کیسه ی نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن




21- نمکدون رو پر از نمک میکنن




22- صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون




23- نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن




24- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه




25- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن




26- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن




27- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن




28- صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون




29- سریع برمیگردن توی آشپزخونه




30- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن




31- ماهیتابه رو میندازن توی سینک




32- دنبال ظرفهای مسی میگردن




33- قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن




34- چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن




35- یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن




36- چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن




37- یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه




38- روی باقیمانده ی تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن




39- چند تا فحش میدن و بلند میشن




40- نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن




41- قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن




42- چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن




43- با یه پارچه ی تنظیف قابلمه رو برمیدارن




44- پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن




45- نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن


خداییش دروغ نگفتم

ولی ۱ خورده اغراق داشت که شما به بزرگیه خودتون ببخشید


تا بعد بدرود


نظر فراموش نشه

مادر بچه‌ها چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ب.ظ

نظر بدیم؟! عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی
البته یک خرده بیشتر از ۱ خورده بی‌انصافی شده!‌

آری واقعا کلبه قاصدک محشره
این قدر نظر ندادند که یحتمل قهر کرده؟!

سلمان رحمانی چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:46 ب.ظ

سلام قاصدک
زیبا بود ولی من تا حالا هر دختری رو که به دوئل آشپزی دعوت کردم نپذیرفته!!!!!

ابوالفضل شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:41 ب.ظ http://shokolatcase.blogfa.com/

درود بر استاد گرامی دکتر بابای پارسا و همچنین و مخصوصا سلام بر قاصدک عزیز
چطوری؟
میگم انقد اول اسمت نزن قاصدک...خودش میاد به مولا!!!
خوشم آمد از این فضا اما ...
بیخیال مهمون پررویی میشم اگه بخوام انتقاد کنم(هرچند چیز قابل ذکری برای نقد موجود نیست!!!)
پایدار باشید
بدرود

سلام
ممنون از حضورتون
این وبلاگ متروک شده و حس نوستالژیک به آدم می ده
هر چند قاصدک در صندوقچه ۲ هم کلبه داره ولی دیگه نیست.
نمی دونم چرا

ابوالفضل یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:16 ب.ظ http://shokolatcase.blogfa.com/

سلام استاد
امیدوارم هرچه زودتر این نبودنها تموم بشه و دوباره آننوستالژیک بشه این فضا!!
بدرود

سلام
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد